با نوشتن اهداف آنها را تحقق بخشیم

چند روزی است که به خانه آمده ام؛ به محض رسیدن، به یاد دفتر قدیمی  یادداشت هایم افتادم؛ گفتم سری به آن بزنم و انرژی بگیرم؛ صفحات را ورق می زدم؛ به صفحه اهداف بلند مدت رسیدم؛ شگفت زده شدم؛ این صفحه را در سال 1386 نوشته ام؛ باور کردنی نیست؛ به تمام اهداف بلند مدتم رسیده ام؛ تنها به یکی از آنها نرسیده ام، که آن هم در شرف رسیدن ام.

می دانید چه گفتم؟ با خود گفتم، مگر ممکن است؟ آیا واقعیت دارد؟ مثل این است که چراغ جادویی داشته باشی و بگوید 8 آرزوی خود را بگو تا تحقق بخشم. اگر واقعیت دارد کاش چیزهای بزرگتری را به عنوان هدف برگزیده بودم. کاش مشخص تر اهدافم را نوشته بودم.

این اتفاق برای من درس بزرگی به همراه داشت. به قدرتِ بزرگِ نوشتن آگاهی یافتم. اینکه باید نوشت و خواست آنچه را که می خواهی از خداوند کریم.

و چه خوش یُمن است چنین روزهایی؛ روزهای آخر سال. بهانه خوبی است برای نوشتن؛ نوشتن آنچه که می خواهیم. هم اینک باورم بر این است که اگر بخواهی، بنویسی و برای خواسته ات با انگیزه تلاش کنی؛ راه موفقیت روشن تر خواهد شد و روزی، خواهی رسید به آنچه که می خواستی.

پس  بیایید اهدافمان را مشخص و واضح بنویسیم؛ چیزی بنویسیم که اگر در انتهای سال به آن رسیدیم نگوییم کاش چیز بهتری نوشته بودم. پس بیایید بهترین ها را بنویسیم و باور کنیم که به آنها خواهیم رسید.

آرزوی بهترین ها را برایتان دارم :)
سال نو بر شما مبارک

یادگیری مهارتها و انجام پروژه ها

کارهای یک پژوهشگر را می توان به دو دسته تقسیم نمود: 1- یادگیری مهارتهایی که نیاز به تمرین و ممارست و تکرار دارند 2- کارها یا پروژه هایی که بایستی در یک مدت مشخص تحویل داده شوند و می توان آنها را بیکباره تمام کرد. پژوهشگر موفق بایستی بتواند تعادلی بین آنها برقرار سازد.

یادگیری مهارتها از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. پژوهشگر با افزایش مهارتهای خود تواناییهایش را توسعه می دهد. وی بایستی بتواند مهارتهای لازم را بشناسد و هر چه سریعتر برنامه ای برای یادگیری آنها داشته باشد. مهارتهایی همچون نوشتن، سخن گفتن، مطالعهٔ درست، استفاده از نرم افزارهای نوشتن متن و آنالیز داده ها و مدل ها، تشخیص منابع معتبر و …

یک ضرب المثل انگلیسی می گوید practice makes perfect که معادل آن را در فارسی به این صورت داریم: کار نیکو کردن از پر کردن است. (منظور از پر کردن، کاری را بسیار انجام دادن است)

پژوهشگرِ موفق در برنامهٔ روزانهٔ خود بخشی را به یادگیری مهارتها اختصاص می دهد و همواره پیگیر انجام آن است.

نوع کار دیگری که یک پژوهشگر دارد، انجام پروژه هاست. هدف از انجام پروژه یادگیری نیست؛ اگرچه نوعی تمرین مهارتی است. وی بایستی بموقع دست به کار شود و پیش از رسیدن موعد مقرر آن را به اتمام برساند. چنین کارهایی را بایستی در یک مدت زمان مشخص شروع کرده و تمام نمود.

وقفه در کار یعنی نداشتن تمرکز لازم و در نتیجه انجام نشدن کار در مهلت معین و حتی اگر انجام شود، نداشتن کیفیت لازم. گاهی مشاهده می شود که افرادی چند پروژه را همزمان انجام می دهند. اگرچه چنین کاری ممکن است ولی مدت زمان بیشتری برای انجام آنها لازم خواهد بود.

پژوهشگرِ موفق بایستی زمان های با کمترین وقفهٔ ممکن در کارش را بشناسد و انجام پروژه ها را به آن زمان ها موکول کند. به عنوان مثال اول صبح یا آخر شب و یا روزهای تعطیل معمولا بهترین زمانها برای انجام چنین کارهایی هستند.

البته گاهی پروژه های بزرگی تحویل پژوهشگر می شود که چندین روز، هفته و یا حتی چندین ماه انجام آنها طول می کشد. در چنین مواردی یک پژوهشگرِ هوشمند مراحل انجام پروژه را می بیند؛ انجام آن را به چندین فاز تقسیم می کند؛ به صورت منظم و بی وقفه، هر فازِ پروژه را شروع کرده و به اتمام می رساند تا کل پروژه را انجام دهد.

یادگیری مهارت ها و انجام پروژه ها دو کار مختلف اند –اگرچه بر روی هم اثر دارند– بایستی با دو دید مختلف به انجام آنها نگاه کنیم تا بازدهی کارهایمان را بالاتر ببریم.