چگونه یک مقاله را بخوانیم؟

مقاله ای که پیش رو دارید نوشتهٔ آقای دکتر کِشاو (Dr. Keshav) از دانشگاه واترلوی کاناداست. از دوست خوبم آقای محمّد حیدری که این مقاله را معرفی کردند و همچنین از آقای دکتر کِشاو که اجازهٔ ترجمهٔ مقاله را به بنده دادند، بینهایت سپاسگزارم.

پژوهشگران زمان بسیار زیادی را صرفِ خواندنِ مقالاتِ پژوهشی می کنند. با این حال، مهارتِ خواندن به ندرت آموزش داده می شود که این امر موجبِ اتلافِ انرژیِ فراوانی می شود. در این مقاله یک روشِ سه مرحله ایِ کارآمد را برای خواندنِ مقالاتِ پژوهشی معرفی می کنم. همچنین روشی را برای مطالعاتِ پیشینهٔ تحقیق شرح خواهم داد.

مقدّمه
پژوهشگران به دلایلِ مختلف همواره بایستی مقالات را بخوانند از جمله: مرور برای آمادگی در کنفرانس یا کلاس؛ آگاهی یافتن از موضوعاتِ اخیر در حوزهٔ کاریشان؛ یا انجامِ مطالعاتِ پیشینهٔ تحقیق در یک حوزهٔ پژوهشیِ جدید. یک پژوهشگرِ نوعی شاید صدها ساعت از هر سال را به خواندنِ مقالات می پردازد.

یادگیریِ روشِ کارآمدِ خواندنِ مقالات یک مهارت بسیار ضروری است که به ندرت آموزش داده می شود. دانشجویانِ سالِ اول تحصیلات تکمیلی مجبورند با سعی و خطا آن را یاد بگیرند. آنها زمان بسیار زیادی را در فرآیندِ این کار تلف می کنند و اغلب اوقات ناکام و ناامید می شوند.

سالهای زیادی است که روشی ساده را برای مطالعهٔ کارآمدِ مقالات به کار برده ام. این مقاله شاملِ روشی سه مرحله ای برای خواندنِ مقالات و کاربرد آن در مطالعاتِ پیشینهٔ تحقیق است.

روشِ سه مرحله ای
ایدهٔ اصلی این است که بجای شروع از ابتدا و خواندن تا انتها، یک مقاله را در سه مرحله بخوانیم. هر مرحله اهدافِ خاصی را دنبال می کند و پایه ای برای مرحلهٔ بعد از خودش است. مرحلهٔ اول یک ایدهٔ کلی از مقاله را به شما می دهد. مرحلهٔ دوم به شما اجازه می دهد تا محتوای مقاله را دریافت کنید و مرحلهٔ سوم کمک می کند تا مقاله را بطورِ عمقی درک کنید.

مرحلهٔ اول
نگاهی سریع به مقاله بیاندازید تا ایدهٔ کلیِ آن را بدست آورید. تصمیم با شماست؛ می توانید چند نگاه سریع دیگر نیز داشته باشید. این مرحله حدود پنج تا ده دقیقه طول می کشد و شامل گامهای زیر است.
1- به دقّت عنوان، چکیده و مقدمّهٔ مقاله را بخوانید.
2- عناوین بخشها و زیربخشها را بخوانید ولی از خواندن بقیّهٔ موارد صرفنظر کنید.
3- نگاهی سریع بر محتوای ریاضی (در صورت وجود) بیاندازید تا شالوده و اساسِ تئوری مطرح شده را دریابید.
4- قسمتِ نتیجه گیری را بخوانید.
5- نگاهی سریع به مراجع داشته باشید و بطور ذهنی مقالاتی که قبلاً خوانده اید را مشخص کنید.

در انتهای این مرحله شما بایستی بتوانید به پنج دسته از سؤالات در مورد مقاله پاسخ دهید:
1- طبقه بندی: چه نوع مقاله ای است؟ یک مقالهٔ اندازه گیری؟ تحلیلی از سیستم موجود؟ توصیفی از یک نمونهٔ اولیهٔ تحقیقاتی؟
2- زمینه: کدام مقالات با آن مرتبط هستند؟ برای تحلیلِ مسئلهٔ مطرح شده از کدام اصولِ تئوری استفاده شده است؟
3- صحّت: آیا فرضهایِ صورت گرفته معتبر هستند؟
4- کمک به علم (contibution): آیا مقاله سهمی در پیشبردِ علم دارد؟
5- وضوح: آیا مقاله به خوبی نوشته شده است؟

با اطلاعاتِ فوق می توانید تصمیم بگیرید که دیگر مقاله را نخوانید (آن را چاپ نکرده و از درختان محافظت کنید). ممکن است مقاله برایتان جالب نباشد؛ اطلاعاتِ کافی در حوزهٔ مقاله نداشته باشید؛ و یا اینکه نویسندگان فرضهای نامعتبری را در نظر گرفته باشند. برای مقالاتی که در حوزهٔ کاری شما نیست و ممکن است روزی به دردتان بخورد مرحلهٔ اول کافی خواهد بود.

ضمناً هنگام نوشتنِ مقالات، این انتظار را داشته باشید که خوانندگان یا داورها تنها یک نگاه سریع بر آن داشته باشند. دقّت کنید که عناوین بخشها و زیربخشها مرتبط و منسجم باشند و چکیده های دقیق و جامعی بنویسید. اگر داوری نتواند جانِ کلام مقاله را در نگاهی کلی دریابد به احتمالِ زیاد آن را رد خواهد کرد و اگر خواننده ای نتواند در پنج دقیقهٔ اول نکاتِ اصلی مقاله را دریابد به احتمالِ زیاد هرگز آن را نخواهد خواند.

مرحلهٔ دوم
در این مرحله مقاله را با دقّتِ بیشتری بخوانید ولی از جزئیاتی مانند اثباتها صرفنظر کنید. از نکاتِ کلیدی یادداشت بردارید و یا مقاله را حاشیه نویسی کنید. دومینیک گراسمان از دانشگاه اُگسبورگ در این باره می گوید: “شما ممکن است بخواهید از واژه هایی که متوجه نمی شوید یادداشت بردارید و یا سؤالاتی را برای پرسش از نویسندگان آماده کنید.”

1- با دقّتِ فراوان به تصاویر، نمودارها و دیگر شکلهای مقاله نگاه کنید. مخصوصاً در شکل رسم شده دقیق شوید. آیا محورها بطورِ مناسبی نامگذاری شده اند؟ آیا نتایجی که با نوارِ خطا (error bar) نشان داده شده و نتیجه گیریهای صورت گرفته در مورد آنها قوی هستند؟ اشتباههایِ متداول در چنین جاهایی یک کارِ واقعاً خوب را از یک کارِ بدساخت متمایز می کنند.
2- به خاطر داشته باشید که مراجعِ خوانده نشده و مرتبط را برای مطالعه های بعدی علامتگذاری کنید (این کار روشِ خوبی برای یادگیریِ بیشتر در مورد پیش زمینهٔ موضوعِ مقاله است).

مرحلهٔ دوم حدود یک ساعت طول می کشد. بعد از این مرحله شما بایستی محتوایِ اصلی مقاله را گرفته باشید و بتوانید نکاتِ اصلی آن را با دلایلِ کافی و مختصر برای یک شخصِ دیگر بیان کنید. این سطح از جزئیات برای مقاله ای مناسب است که علاقه مند آن هستید ولی در حوزهٔ تخصصیِ شما نیست.

گاهی اوقات پیش می آید که با وجود گذراندن مرحلهٔ دوم، مقاله قابل درک نیست که این امر ممکن است به خاطرِ جدید بودنِ موضوع و وجود کلمات تخصّصیِ ناآشنا باشد و یا اینکه ممکن است نویسندگان روش آزمایش یا اثباتی را استفاده کرده باشند که به سبب آن بخش قابل توجهی از مقاله قابل درک نیست؛ ممکن است مقاله ضعیف نوشته شده باشد و دارای ادعاهای تأیید نشده و ارجاعاتِ موضوعی (forward references) بیش از حد باشد؛ یا اینکه شب دیروقت است و شما خسته شده اید. اینک انتخاب با شماست: الف) مقاله را کنار بگذارید و امیدوار باشید که برای موفقیت در حوزهٔ کاریتان نیازی به دانستن آن ندارید؛ ب) بعد از خواندنِ پیش زمینهٔ موضوع دوباره آن را بخوانید؛ ج) ثابت قدم باشید و وارد مرحلهٔ سوم شوید.

مرحلهٔ سوم
برای فهمِ کاملِ مقاله و علی الخصوص اگر داورِ مقاله هستید، لازم است که مرحلهٔ سوم را نیز بگذرانید. نکتهٔ کلیدی این مرحله، تلاش برای اجرای دوباره و مجازیِ مقاله، با همان فرضهای نویسندگان است؛ با مقایسهٔ کارِ اصلی و کاری که بطورِ مجازی انجام داده اید، نه تنها نوآوریهای مقاله بلکه  فرضها و کاستیهای پنهانِ مقاله را نیز متوجه خواهید شد.

در این مرحله بایستی توجه زیادی به جزئیاتِ مقاله داشته باشید؛ بایستی فرضهای مطرح شده در هر ادعا را شناسایی کرده و به چالش بکشید؛ علاوه براین بایستی ببینید اگر خودتان بجای نویسنده بودید، چگونه یک ایدهٔ خاص را ارایه می کردید. مقایسهٔ کارِ اصلی با کارِ مجازی، بینشِ و آگاهیِ هوشمندانه ای در خصوصِ روشها و دلایلِ مطرح شده در مقاله به شما خواهد داد و می توانید این آگاهی را به مجموعهٔ مهارتهای خود بیافزایید. همچنین در خلالِ این مرحله، می توانید ایده هایی را برای کارهای آینده ثبت کنید.

این مرحله برای تازه کارها حدود چهار یا پنج ساعت و برای خوانندگانِ حرفه ای تقریباً یک ساعت زمان خواهد برد. در انتهای این مرحله بایستی بتوانید، ساختارِ مقاله را به یاری حافظه تان دوباره بسازید؛ نقاطِ قوت و ضعف آن را شناسایی کنید؛ و بطورِ دقیق، به فرضهایی که در ضمنِ کار مطرح شده، به ارجاعاتی که صورت نگرفته و به مسائلِ بالقوه در روشهای تحلیل و آزمایشِ بکار گرفته شده اشاره کنید.

زمانبندیِ بینِ مراحل
اَندریو سیمپسون از دانشگاه کویین ماری لندن می نویسد: “بهترین کارکردِ این فرآیند موقعی است که مدت زمانِ نسبتاً زیادی بین هر مرحله وجود داشته باشد. برای مثال، بیشترِ اوقات، بعد از جمع آوریِ شمارِ زیادی از مقالات، آنها را در عرض ده دقیقه بطور سریع مرور می کنم. گاه تا چند هفته طول می کشد که آنها را برای بار دوم بخوانم. در نهایت بعد از چند هفته یا حتی ماه دوباره آنها را می خوانم. بعد از این سه مرحله است که به درک بسیار خوبی از مقاله می رسم بطوریکه قبلاً به چنین درکی نرسیده بودم.” من با این روش موافقم، هرچند برای داوری مقالاتی که ضرب العجل دارند این روش نمی تواند مناسب باشد.

مطالعهٔ پیشینهٔ تحقیق
به هنگامِ مطالعهٔ پیشینهٔ تحقیق، مهارتهای خواندنِ مقاله در بوتهٔ آزمایش قرار می گیرند. ممکن است برای مطالعهٔ پیشینهٔ تحقیق دهها مقاله با موضوعاتی ناآشنا را بخوانید. چه مقالاتی را باید بخوانید؟ اینجا روشی را ارایه می دهم که بتوانید روشِ سه مرحله ایِ مطالعهٔ مقاله ها را در مطالعهٔ پیشینهٔ تحقیق بکار ببرید.

در وهلهٔ اول با استفاده از یک موتورِ جستجوی اسنادِ علمی مانند GoogleScholar و CiteSeerX و یک سری کلیدواژه ها که به درستی انتخاب شده اند، سه تا پنج مقالهٔ اخیر در حوزهٔ موضوع را بیابید. نگاهی کلی بر هر مقاله بیاندازید تا موضوعِ اصلی مقاله را دریابید. سپس قسمتِ “کارهای مرتبط” آنها را بخوانید. خلاصهٔ مختصری از کارهای اخیر و اگر خوش شانس باشید سرنخی از یک مقالهٔ مروری اخیراً چاپ شده را خواهید یافت. اگر چنین مقاله ای بیابید کارتان تمام است. در حالیکه به خاطرِ این شانسِ بزرگتان به خود تبریک می گویید آن مقالهٔ مروری را نیز بخوانید.

در صورتِ پیدا نکردنِ مقالهٔ مروری، در گامِ بعدی، مقالاتی را که مکرراً ارجاع داده شده اند و نامِ نویسندگانی که مکرراً در بخش مراجع آمده اند را بیابید. اینها مقالات و نویسندگان اصلی در حوزهٔ تحقیقیتان هستند. آن مقالات را دانلود کرده و به کناری بگذارید. سپس به وبسایتِ نویسندگانِ آن حوزه رفته و ببینید آنها کارشان را بیشتر در کجا ارایه می کنند. با این روش کنفرانسهای معتبر و اصلی در حوزهٔ کاریتان را خواهید شناخت. معمولاً بهترین نویسندگان در معتبرترین کنفرانسها کارشان را ارایه می دهند.

گام سوم این است که به وبسایت این کنفرانسها رفته و انتشاراتِ اخیر آنها را بدقت بررسی نمایید. معمولاً با یک نگاه سریع می توان کارهای مرتبط و باکیفیتِ بالا را شناسایی کرد. این مقالات به همراهِ مقالاتی که در مراحلِ قبل کنار گذاشتید نسخهٔ اول از مطالعهٔ مروری شما را تشکیل خواهد داد. در دو مرحله (مراحل دوم و سوم) این مقالات را بخوانید. اگر اکثریتِ مقالات به مقالهٔ اصلی دیگری ارجاع می دهند که آن را ندارید پیدایَش کرده و بخوانید. در صورت لزوم این مرحله را تکرار کنید.

مزیّتها
در 22 سالِ اخیر از این روش استفاده کرده ام تا بتوانم انتشارات یک کنفرانس را بخوانم؛ مقالات را داوری کنم؛ مطالعهٔ پیشینهٔ تحقیق انجام دهم؛ همچنین مروری سریع بر مقالات قبل از یک جلسهٔ علمی داشته باشم. این روشِ منظم مرا از اینکه در جزئیات غرق شوم باز می دارد، تا بتوانم دیدی کلی از مقاله بدست آورم؛ می توانم مدت زمانِ لازم برای مرورِ مقالات را تخمین بزنم؛ همچنین بسته به اینکه به چه چیزهایی نیاز دارم و چقدر زمان در اختیار دارم، می توانم عمقِ لازم برای بررسیِ یک مقاله را تعیین کنم.

نسخهٔ اصلی مقاله را می توانید از اینجا دانلود نمایید.

کارِ گروهی

دکتر فرهنگ می گوید: اگر قرار باشد قلهٔ اورست را فتح کنید تنهایی می روید یا دونفری؟!
البته ایشان این موضوع را برای ازدواج مطرح می کنند که به نظرم می شود آن را به کارهای پژوهشی نیز تعمیم داد.
کارِ پژوهشیِ موفق برای اینکه به سرانجام برسد فراز و نشیب هایِ بسیاری خواهد داشت.
در یک کارِ گروهیِ، کارها بین اعضا بر اساسِ استعداد و علاقهٔ هر شخص تقسیم می شود که این امر موجب آسانی و سریعتر پیش رفتن آن خواهد شد.
با اینکه انجامِ کارها به صورتِ گروهی اثربخشیِ بالایی دارد ولی بسیاری از مواقع چنین کارهایی ناتمام می مانند.
اما دلیلِ این امر چیست و یا بهتر است بپرسیم چگونه می توان این مسئله را حل کرد و از این ویژگیِ برجستهٔ کارهایِ پژوهشیِ موفق به نحوی عالی بهره برد؟

نقشهٔ راهِ نوشتن–Blueprint

نوشتن یک مقاله، کتاب و … همچون ساختن یک ساختمان است. بدون یک نقشهٔ ساختمانی آیا اقدام به ساخت خانه می کنیم؟! آیا خانه ای را ساخته و برای بهتر شدن آن بعضی از قستمها را خراب کرده از نو می سازیم؟! آیا پنجره ها را سفارش می دهیم و اگر باب میلمان نبود به کناری گذاشته و پنجره های دیگری سفارش می دهیم؟! نوشتن نیز چنین است؛ بایستی با یک نقشهٔ راه کامل، وارد ساختن یک نوشتهٔ علمی شویم.

نقشهٔ راهِ یک نوشتهٔ علمی می تواند موارد زیر باشد:
عناوین بندها (پاراگرافها)
عناوین بخشها و زیربخشها
نسخهٔ نهایی تصویرها و جدولها
و هر آنچه برای نوشتن نیاز داریم مانند قالب نوشته و …

هر بند حاوی یک پیام است؛ با یک جملهٔ عنوان شروع می شود؛ جملات بسط و شرح دهنده بعد از آن می آیند؛ و در انتها نتیجه گیری می شود.

برای مفاهیم موردنظرمان یک سیر داستانی را طراحی کنیم؛ بطوریکه هر بخش با بخش قبلی، هر زیربخش با زیربخش قبلی و هر بند با بند قبلی در ارتباط باشند.

تصویرها و جدولها به همراه عناوینشان را باید بگونه ای طراحی کنیم که خود گویا باشند و خواننده بتواند با مشاهده و مطالعهٔ آن و بدون خواندن متن مربوط به آن، مفهوم موردنظر نویسنده را دریابد.

با آماده شدن نقشهٔ راه، کار بسیار ساده می شود. کاری که باید انجام دهیم این است که در هر بازهٔ زمانی گامی به جلو برداریم. با نوشتن هر بند یک گام به جلو برمی داریم و گام به گام و بند به بند به مقصد نزدیک می شویم و در نهایت یک کار علمی منسجم را می سازیم.

پ.ن.1 در حین تحقیق هرازگاهی خلوتی یافته یا ساخته و بندها را بنویسیم.
پ.ن.2 ایدهٔ کلی این نوشته، از فایل آموزشی کلید نوشتن یک one-draft dissertation نوشتهٔ دکتر John V. Carlis گرفته شده است.

فرازهایی از سخنرانی دکتر سید مهدی گلابی دربارهٔ اخلاق علمی و پژوهشی

فرازهایی از سخنرانی دکتر سید مهدی گلابی (چهرهٔ ماندگار کشوری)، دربارهٔ اخلاق علمی و پژوهشی، انتخاب شده است که در ادامه می آید؛ این سخنرانی در دانشگاه شهید مدنی آذربایجان ایراد شده است (منبع):

پژوهش یکی از مسائل اجتماعی معتنابه (=محل اعتنا و اهتمام) همهٔ انسان هاست.

هم در مسئلهٔ تدریس و هم در مسئلهٔ تحقیق، به یک نکتهٔ بسیار اساسی برخورده ام؛ اینکه بطور کلی، اگر چنانچه هر کاری در چهارچوب یک اصول مشخص و خاصی انجام نگیرد، به ثمر و نتیجه ای که مطلوب ماست نمی رسد. کسانی که دربارهٔ فلسفهٔ زندگی تحقیق و کار می کنند، در اصطلاح به آن اصول، اخلاق (روش ها، کردارها، گفتارها و عملکردها) می گویند.

مفهوم اخلاق علمی و پژوهشی از دیدگاه فلاسفهٔ علم اخلاق، مجموعه ای از قواعد، مفاهیم، باورها و کنش های بازدارندهٔ دانش پژوهان از انحراف از اصول و موازین اخلاقی در فعالیت های علمی و تحقیقاتی و زمینه های مرتبط با این فعالیت هاست.

توجه به اخلاق علمی، کمک می کند به:
گسترش فعالیت های علمی؛
ایجاد بستر برای پشتیبانی اجتماعی از فعالان عرصه های پژوهش؛
حراست از دستاوردهای علمی؛
جلوگیری از فعالیت های علمی ناهنجار.

اصول کلی اخلاق علمی:
بی ضرر بودن برای فرد، جامعه و محیط زیست (فقط به پول فکر نکنیم؛ پول هم باید در چهارچوب اخلاق قرار بگیرد؛ که در غیر اینصورت وبال خواهد بود)
نیکوکاری و عدم اخلال در رفاه اجتماعی
استقلال و حاکمیت (اجازه و اختیار اثر در دست صاحب اثر است)
اصل قراردادی عدالت (توجه به حقوق معنوی افراد) اگر حتی یک دانشجوی کارشناسی در کاری که انجام شده، سهمی هر چند کوچک دارد، حداقل درقسمت قدردانی نامی از او هم ببریم.
در مقالات انجام شده در گروه های کاری، اولویت نفرات باتوجه به بیشترین کار انجام شده باشد. اگر برای کار انجام شده پاداشی داده شده، آن را به طور عادلانه بین گروه تقسیم کنیم.
خودداری از سرقت علمی بدون ارجاع دادن
خودداری از دروغ گفتن یا گول زدن
سلامت در ارائهٔ نتایج
خودداری از تقلب و دستکاری در داده ها (به عنوان مثال، یک سری داده پیدا کرده ام که یکی از آنها با دیگری ها همخوانی ندارد، با خود می گویم، کسی که نمی بیند تغییراتی در آن بدهم، چه مانعی دارد. اخلاق علمی اجازه نمی دهد این را بکنیم.)
برخورد گزینشی با داده ها نکنیم (تمام داده ها را ارائه دهیم)
وفای به عهد (قراردادی بسته ام و پولی گرفته ام، حال می بینم که کار خیلی سخت است؛ قسمت هایی از کار را می زنم؛ نباید این کار را کرد)
انتقادپذیری (انتقادات وارد بر کار تحقیقی توسط داوران را بپذیریم)

اصول اخلاق پژوهشی:
صداقت علمی
خودداری از تحریف نتایج
خودداری از داده سازی
ذکر مرجع در ارجاعات
دقت علمی در اجرای کار تحقیقاتی (کار علمی کار روزمره نیست)
آزادی ذهن (یک پژوهشگر همیشه باید به فکر بهتر کردن کار خود باشد؛ از تحقیق بازنایستد؛ بیشتر از دستاوردها، به جلو بیاندیشد؛ اگر به مشکلی برخورد، صبر و تحمل داشته باشد تا اینکه مشکل را حل کند)
باز بودن (امکان استفاده از فعالیت های پژوهشی دیگران؛ آمادهٔ دریافت نقطه نظرات اصلاحی و انتقادی)
اصل اعتماد به کارهای پژوهشی دیگران
اصل پاسخگویی همگانی
آزادی فرد در استفاده از منابع (در صورت وجود چند مرجع برای یک موضوع، نویسنده حق دارد تصمیم بگیرد از کدام منابع استفاده کند) –اشاره شده در بین سخنان–

علل بی توجهی به اخلاق علمی پژوهشی:
ناآشنایی برخی استادان با اصول اخلاق علمی و پژوهشی
بی توجهی به ذکر نام دانشجو در گزارش های نوشته شده
بی توجهی به سهیم کردن دانشجو در برخی امتیازات
مشغلهٔ آموزشی و پژوهشی بیش از حد اعضای هیئت علمی (بلایی که امروز گرفتار آن هستیم)
نداشتن وقت کافی برای مطالعهٔ دقیق پایان نامه ها
نداشتن وقت کافی برای تشکیل جلسات هم اندیشی با پژوهشگران
وجود آفت های کار پژوهشی (وجود مؤسساتی که با دریافت هزینه، پایان نامه یا مقاله تهیه می کنند) باید جلوی آفت ها را بگیریم

پیشنهادها:
آموزش عملی اخلاق پژوهشی
آموزش اصول روش تحقیق با تأکید بر موازین اخلاق پژوهشی
توجه بیشتر به پژوهشگران تازه کار
خودداری از تبعیض، تعصب، بدبینی
ایجاد جو همکاری و بحث های اثرگذار بر پیشرفت کار تحقیقاتی
ایجاد توانایی در پژوهشگر برای ارائهٔ نتایج تحقیقاتی
تشکیل میزگردهای آشنایی با تازه های علمی
تشویق پژوهشگران
توجه به شناساندن پژوهشگران برتر به جامعهٔ علمی
تأکید بر توجه به راهکارهای عملی اخلاق علمی و پژوهشی در محیط کار
به سراغ کسانی که در این زمینه خوشکار هستند برویم، و آنها را تبلیغ کنیم.
تقلیل بار آموزشی و پژوهشی (با افزایش تعداد نیروی انسانی متخصص، متعهد، کارآمد و جوان)
لحاظ کردن سوالاتی در رابطه با اخلاق علمی در فرم های ارزیابی اعضای هیئت علمی
تدوین دستورالعملی برای تعامل در استفاده از تسهیلات پژوهشی منحصر به فرد (مثلا ایجاد شرایطی که مراکز تحقیقاتی یک منطقه بتوانند از امکانات موجود همدیگر استفاده کنند)

انتخاب موضوع پژوهش

انتخاب موضوع شاید اولین و مهمترین گام در یک کار پژوهشی باشد.

موضوع می تواند پژوهشگر را به سمت موفقیت رهنمون سازد، یا حتی او را به بیراهه برد.

عوامل مختلفی در انتخاب موضوع نقش دارند؛ از جمله: علایق شخصی؛ امکانات یا منابع در دسترس مانند زمان، نرم افزار و جامعهٔ مورد مطالعه؛ و کاربردی و مفید بودن.

انتخاب موضوع، ارتباط تنگاتنگی با طرح سؤالات پژوهشی دارد.

باید از یک عنوان کلی آغاز کرده و با مطالعه و طرح سؤال محدودترش نمود.

باید با مسائل و چالشهای آن شاخهٔ پژوهشی آشنا شد؛ باید دید کسانی که در عمل و در ارتباط نزدیک با آن موضوع هستند با چه مسائلی روبرو هستند.

باید دید هزینه های کار پژوهشی چگونه تأمین خواهند شد.

چه کسانی در آن موضوع کار می کنند و نگاه و کار آنها به چه شکل است.

باید دید که آیا موضوع انتخابی، با اهداف پژوهشگر همسو است؟

نقطهٔ تلاقی نیاز، علایق شخصی و مهارتها و منابع در دسترس می شود یک موضوع خوب.

با گوش دادن، اوقات تلف شده را زنده کنیم

تاکنون دقت کرده اید که چقدر از 24 ساعتی که در اختیار دارید، تلف می شود؛ بگذارید چند مثال بزنم: در اتوبوس یا تاکسی نشسته اید و عازم کار یا تحصیل هستند؛ در صفی ایستاده اید و منتظر رسیدن نوبت تان هستید؛ بخاطر خستگی کار زیاد یا به هر دلیل دیگری مقابل تلویزیون نشسته اید و ناخودآگاه کانالهای مختلف آن را عوض می کنید. مثالها بسیارند و هرکس می تواند بسته به کارهای روزمره ای که انجام می دهد، نمونه های فراوانی بیاورد که در آن اوقات کارایی پایینی دارد.

در این نوشته می خواهم روشی را معرفی کنم که بتوانید از این اوقات به نحو احسن استفاده کنید و گامی بلند به سمت موفقیت بردارید. چند سالی است که عادت جالب و ثمربخشی پیدا کرده ام. گوش دادن به سخنرانی ها.

علم و آگاهی یافتن در هر عرصه ای، گام نخست برای حرکت بسوی عمل و رسیدن به نتایج موفقیت آمیز است. اشخاصی هستند که مسیر علم تا عمل را رفته اند و تجارب فراوانی را در خلال سفر سعادتجویانه شان کسب کرده اند. تعداد معدودی از آنها هستند که اقدام به نوشتن و سخن گفتن در خصوص تجارب خود می کنند.

بزرگی می گوید دانش ما به اندازهٔ چندین هزار سال است. آیا آنچه که ما اکنون در اختیار داریم صد سال پیش شخص دیگری در اختیار داشت؟! دانش و تجربهٔ هزاران انسان دست به دست هم داده است تا ما، امروز، امکانات و تکنیکهای مختلفی برای سعادتمندی در اختیار داریم.

در عرصه های مختلف نویسندگان و سخنرانان بسیاری اقدام به ارائهٔ آموخته های ارزشمند خود کرده اند. از جمله در عرصهٔ موفقیت می توان به شاهین فرهنگ، آنتونی رابینز، علیرضا آزمندیان، برایان تریسی و احمد حلت و در عرصهٔ سلامتی می توان به جمشید خدادادی اشاره کرد.

اوقات تلف شدهٔ زندگی ما بهترین فرصت هستند، تا به سخنرانیهای موردعلاقه مان گوش فرا دهیم و از تجارب انسانهای موفق استفاده کرده و گامی بیشتر به جلو برداریم؛ و زندگی را برای انسانهای اطرافمان زیباتر کنیم.

با نوشتن اهداف آنها را تحقق بخشیم

چند روزی است که به خانه آمده ام؛ به محض رسیدن، به یاد دفتر قدیمی  یادداشت هایم افتادم؛ گفتم سری به آن بزنم و انرژی بگیرم؛ صفحات را ورق می زدم؛ به صفحه اهداف بلند مدت رسیدم؛ شگفت زده شدم؛ این صفحه را در سال 1386 نوشته ام؛ باور کردنی نیست؛ به تمام اهداف بلند مدتم رسیده ام؛ تنها به یکی از آنها نرسیده ام، که آن هم در شرف رسیدن ام.

می دانید چه گفتم؟ با خود گفتم، مگر ممکن است؟ آیا واقعیت دارد؟ مثل این است که چراغ جادویی داشته باشی و بگوید 8 آرزوی خود را بگو تا تحقق بخشم. اگر واقعیت دارد کاش چیزهای بزرگتری را به عنوان هدف برگزیده بودم. کاش مشخص تر اهدافم را نوشته بودم.

این اتفاق برای من درس بزرگی به همراه داشت. به قدرتِ بزرگِ نوشتن آگاهی یافتم. اینکه باید نوشت و خواست آنچه را که می خواهی از خداوند کریم.

و چه خوش یُمن است چنین روزهایی؛ روزهای آخر سال. بهانه خوبی است برای نوشتن؛ نوشتن آنچه که می خواهیم. هم اینک باورم بر این است که اگر بخواهی، بنویسی و برای خواسته ات با انگیزه تلاش کنی؛ راه موفقیت روشن تر خواهد شد و روزی، خواهی رسید به آنچه که می خواستی.

پس  بیایید اهدافمان را مشخص و واضح بنویسیم؛ چیزی بنویسیم که اگر در انتهای سال به آن رسیدیم نگوییم کاش چیز بهتری نوشته بودم. پس بیایید بهترین ها را بنویسیم و باور کنیم که به آنها خواهیم رسید.

آرزوی بهترین ها را برایتان دارم :)
سال نو بر شما مبارک

یادگیری مهارتها و انجام پروژه ها

کارهای یک پژوهشگر را می توان به دو دسته تقسیم نمود: 1- یادگیری مهارتهایی که نیاز به تمرین و ممارست و تکرار دارند 2- کارها یا پروژه هایی که بایستی در یک مدت مشخص تحویل داده شوند و می توان آنها را بیکباره تمام کرد. پژوهشگر موفق بایستی بتواند تعادلی بین آنها برقرار سازد.

یادگیری مهارتها از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. پژوهشگر با افزایش مهارتهای خود تواناییهایش را توسعه می دهد. وی بایستی بتواند مهارتهای لازم را بشناسد و هر چه سریعتر برنامه ای برای یادگیری آنها داشته باشد. مهارتهایی همچون نوشتن، سخن گفتن، مطالعهٔ درست، استفاده از نرم افزارهای نوشتن متن و آنالیز داده ها و مدل ها، تشخیص منابع معتبر و …

یک ضرب المثل انگلیسی می گوید practice makes perfect که معادل آن را در فارسی به این صورت داریم: کار نیکو کردن از پر کردن است. (منظور از پر کردن، کاری را بسیار انجام دادن است)

پژوهشگرِ موفق در برنامهٔ روزانهٔ خود بخشی را به یادگیری مهارتها اختصاص می دهد و همواره پیگیر انجام آن است.

نوع کار دیگری که یک پژوهشگر دارد، انجام پروژه هاست. هدف از انجام پروژه یادگیری نیست؛ اگرچه نوعی تمرین مهارتی است. وی بایستی بموقع دست به کار شود و پیش از رسیدن موعد مقرر آن را به اتمام برساند. چنین کارهایی را بایستی در یک مدت زمان مشخص شروع کرده و تمام نمود.

وقفه در کار یعنی نداشتن تمرکز لازم و در نتیجه انجام نشدن کار در مهلت معین و حتی اگر انجام شود، نداشتن کیفیت لازم. گاهی مشاهده می شود که افرادی چند پروژه را همزمان انجام می دهند. اگرچه چنین کاری ممکن است ولی مدت زمان بیشتری برای انجام آنها لازم خواهد بود.

پژوهشگرِ موفق بایستی زمان های با کمترین وقفهٔ ممکن در کارش را بشناسد و انجام پروژه ها را به آن زمان ها موکول کند. به عنوان مثال اول صبح یا آخر شب و یا روزهای تعطیل معمولا بهترین زمانها برای انجام چنین کارهایی هستند.

البته گاهی پروژه های بزرگی تحویل پژوهشگر می شود که چندین روز، هفته و یا حتی چندین ماه انجام آنها طول می کشد. در چنین مواردی یک پژوهشگرِ هوشمند مراحل انجام پروژه را می بیند؛ انجام آن را به چندین فاز تقسیم می کند؛ به صورت منظم و بی وقفه، هر فازِ پروژه را شروع کرده و به اتمام می رساند تا کل پروژه را انجام دهد.

یادگیری مهارت ها و انجام پروژه ها دو کار مختلف اند –اگرچه بر روی هم اثر دارند– بایستی با دو دید مختلف به انجام آنها نگاه کنیم تا بازدهی کارهایمان را بالاتر ببریم.

یاری ذهن با نوشتن

دکتر علی اکبر سیف در کتاب “روشهای یادگیری و مطالعه” می گوید: حافظهٔ کوتاه مدت انسان گنجایش 5 الی 9 قطعه را در آنِ واحد دارد.
ذهن ما مدام در حال پردازش اطلاعات و تولید ایده های مختلف است. نکتهٔ مهم این است که این ایده ها ماندگار نیستند و بعد از چند ثانیه بسته به توانایی شخص ناپدید می شوند. یادداشت برداری از این ایده ها می تواند ما را در استفادهٔ سودمند از ذهن یاری کند و از فراموشی ایده ها جلوگیری کند.
برای اینکار بهتر است همیشه یک کاغذ و قلم همراه داشته باشیم و هرآنچه که به ذهنمان رسید را بنویسیم.
نکتهٔ دیگر سازماندهی این ایده هاست. ایده ها می توانند عنوان کتابی باشند برای خواندن؛ موضوع مقاله ای باشند برای نوشتن؛ مکانی باشند برای رفتن و … بهتر است برای هر دسته بندی، فایلی یا برگه ای ایجاد کرد و در انتهای هر روز با بررسی یادداشت های آن روز آنها را در فایلها یا برگه های مخصوص به خود نوشت. می توان ضرب العجلی برای به انجام رسانیدن آنها تعیین نمود؛ می توان آنها را اولویت بندی کرد و هرآنچه که برای مدیریت یک لیست کاری می توان متصور بود در مورد آنها بکاربست.
با نظم بخشی به آنچه که به ذهن می رسد، ذهن را یاری کرده و کارایی آن را افزایش می دهیم.

تا دیدار بعدی
آگاهانه زندگی کنیم :)

نماز و مدیریت زمان

دکتر شاهین فرهنگ در یکی از سخنرانی های خود، نماز را مدیریت زمان معرفی می کند.
یکی از عوامل اصلی موفقیت بزرگان توجه بسیار ایشان به نحوهٔ استفاده از وقت بوده است. وقت به اندازهٔ یکسان در اختیار همه گذاشته شده است، ولی کسانی موفق می شوند که بدرستی آنرا مدیریت نمایند.
حال می خواهم نکته های مدیریت زمان را در نماز ردیابی کنم و یا حتی اگر شد نکته ای جدید را از آن استخراج نمایم.
تأکید بسیاری بر نماز اول وقت شده است؛ پس اگر کاری باید انجام شود در اول وقت انجام دهیم. اگر یک هفته وقت داریم تا کاری را تحویل دهیم، انجام آنرا به دقایق انتهایی موکول نکنیم.
نمازهای روزانه اوقات مشخصی دارند. معمولا در یک تقویم جیبی زمانهای اقامهٔ نماز مشخص است. پس باید سعی کنیم کارهایمان زمان مشخص داشته باشند.
حداقل نمازهای واجبی که یک شخص بایستی در طول یکسال بجا آورد (365*17) برابر 6205 رکعت است. بجاآوردن بیکبارهٔ این تعداد رکعت کار بسیار سختی است. پس انجام آن به بازه های زمانی کوتاهتر روزانه 17 رکعت تقسیم شده است و حتی در یک روز پنج قسمت نماز داریم. پس کارهای بزرگ را به بخش های کوچکتر تقسیم کرده و آنرا در طول زمان به اتمام برسانیم.
اقامهٔ نماز یک ضرب العجل مشخص دارد؛ مثلا در نماز صبح تا موقع طلوع آفتاب وقت داریم که آنرا اقامه کنیم. پس در کارهایمان ضرب العجل داشته باشیم.
ما به غیر از نمازهای واجب نمازهای مستحب نیز داریم، بطوریکه اولویت همواره با نمازهای واجب است. کارهای ما نیز به دو دستهٔ ضرورری و کم اهمیت تقسیم می شوند. پس همواره اولویت را به کارهای ضروری بدهیم.
در هنگام اقامهٔ نماز به غیر از چند موقعیت خاص امکان برهم زدن نماز وجود ندارد. پس سعی کنیم اگر کاری را انجام می دهیم بی هیچ وقفه ای و با تمرکز آن را به اتمام برسانیم.
زمان اولین نماز در ساعات ابتدایی روز است. این نکته می رساند کار را صبح زود شروع کنیم. پس سحر خیز باش تا کامرا شوی.